چکیده ای از کتاب
قانون سوم: آسانش کن!
جری اولسمن, استاد دانشگاه فلوریدا در اولین روز کلاس عکاسی فیلم، دانشجویانش را به دو گروه تقسیم کرد. اولسمن توضیح داد تمام کسانی که در سمت چپ کلاس هستند در گروه«کمیّت»قرارمی گيرند. آن ها صرفاً بر اساس تعداد آثاری که تولید می کنند نمره خواهند گرفت و او در روز آخر کلاس, تعداد عکس هایی را که هر دانشجو تحویل بدهد شمارش خواهد کرد. به ۱۰۰ عکس نمره A به ٩۰ عکس نمره B به ۸۰ عکس نمره C داده می شود.
در همین حال, کسانی که در سمت راست کلاس بودند در گروه «کیفیت» قرار گرفتند. قرار شد آن ها صرفاً بر اساس ممتازبودن کارشان نمره بگیرند. آن ها موظف بودند که در طول ترم تحصیلی تنها یک عکس تحویل بدهند؛ منتها برای گرفتن نمرهA باید عکسی را تحویل می دادند که نسبتاً بی نقص باشد. درپایان آن ترم اولسمن غافل گیر شد: بهترین عکس ها برای گروه «کمیّت» بود. این دانشجوها طی ترم تحصیلی سرگرم عکس برداری بودند. با ترکیب بندی و نورپردازی سروکله زدند. در اتاق تاریک» روش های مختلف را امتحان کردند و از اشتباهات شان درس گرفتند. آن ها ضمن فرایند تهیة صدها عکس, مهارت های شان را صیقل زدند. در همین حال گروه«کیفیت» این ور و آن ورمی نشستند و دربارة بی نقص بودن فکرمی کردند. درپایان ترم» آن ها غیر از چند نظریه تایید نشده و یک عکس متوسط چندان عکسی نداشتند که نشان دهنده تلاش شان باشد.